ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
مولای غریب و تنهای من! پدر مهربان اهل عالم! می خواهم غربتت را حکایت کنم؛ غربتی که دوازده قرن است ریشه دوانیده، غربتی که اشک آسمان و زمین را جاری ساخته؛ غربتی که حتی برای برخی محبانت غریب و ناشناخته است؛ غربتی که اجداد طاهرین شما، پیش از تولد ت بر آن گریسته اند . من از تصویر این غربت وغم ناتوان ام. از کجا آغازکنم؟ از خود بگویم یا ازدیگران؟ازدوستان شکوه کنم یا از دشمنان؟ از عوام گلایه کنم یا از خواص؟ مولای من... گویا همه چیز، دست به دست هم داده است تا شما در غربت بمانید! لشکریان ابلیس هم شب و روز در کارند.